قسمت ۲۸ دل؛ آوا دشمن شمارهی یک خواهرش!
تاریخ انتشار: ۷ تیر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۴۳۰۱۰۹
فرارو- قسمت بیست و هشتم سریال دل به کارگردانی منوچهر هادی و نویسندگی بابک و میثم کایدان، چهارشنبه ۴ تیر ماه وارد شبکهی نمایش خانگی شد.
آرش در دو راهی رستا و رابی بار دیگر رستا را انتخاب میکند. او در مقابل مادرش و رابی میایستد، مراسم عقد را به هم میزند و خانه را ترک میکند.
آرش به امید رستا خانه را ترک میکند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
با رسیدن آرش به خانهی رستا، بار دیگر آوا بر سر راه او سبز میشود و بر خلاف آن چه انتظار میرفت مانع دیدار آرش و رستا میشود. آوا موضوع آمدن خواستگار جدید برای رستا را مطرح میکند و از آرش میخواهد که یک روز به او فرصت بدهد تا شرایط را مهیا کند.
اما آوا قرار است چه شرایطی را مهیا کند. بعد از گذشت بیست و هفت قسمت بالاخره پیش بینیای که بسیاری از بینندگان دل از همان قسمت اول مطرح کرده بودند تحقق پیدا کرد. پشت همهی ماجراها آوا است که نقشه میکشد و برنامه ریزی میکند. آوا با عذاب وجدان گناهی ناکرده در کودکی که سبب شده است هر گناه دیگری در مقابل آن گناه بزرگ به چشمش نیاید و برای به دست آوردن آرش از ارتکاب هیچ عملی ابا نداشته باشد.
بالاخره و در قسمت بیست و هشتم نقاب از چهرهی آوا کنار میرود و معلوم میشود که برداشت بیننده در اولین سکانس برخورد آوا و آرش در قسمت اول اشتباه نبوده است. همچنین این موضوع که نکیسا بدون کمک کس دیگری نمیتوانست این کارها را انجام دهد هم با همکاری آوا با او بر طرف میشود.
اما نکتهای که در دل وجود دارد و بارها هم به آن اشاره شده است و سبب شده است تا هر اتفاقی که در آن میافتد چنگی به دل نزند و شوری در داستان ایجاد نکند طولانی شدن بیش از حد و اندازه سریال است. دل با داستانی کم رمقتر از همهی سریالهای شبکهی نمایش خانگی و حتی تلوزیون با اختلاف فاحش نسبت به همهی آنها کش دارتر شده است.
با مرور اتفاقاتی که در این سریال افتاده است و روند هر یک از کاراکتر ها، این که همهی این ماجراها تا بیست و هشت قسمت طول کشیده است حیرت انگیز است و بیشترین ضربه را نیز از این همه طولانی شدن خود روایت سریال میخورد. آنقدر همه چیز طول کشیده است و لوث شده است که دیگر فرقی نمیکند که آوا هم با نکیسا هم دست است و یا آوا هم در جمع عشاق آرش حضور دارد و با این که از همهی آنها شانس کمتری برای وصال معشوقش دارد، اما همت بیشتری از همه شان دارد.
با به پایان آمدن این قسمت فصل دوم این سریال هم به سرانجام میرسد و هفتهی آینده و قسمت بیست ونهم شروع فصلی تازه برای قصهی دل است و باید منتظر ماند تا به نتیجهی این جنگهای عاشقانهی خاموش رسید.
منبع: فرارو
کلیدواژه: سریال دل شبکه نمایش خانگی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۴۳۰۱۰۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دختر کیومرث پوراحمد: پدرم نرفته بود شمال که خودکشی کند/او برای برگشت از سفر، چندین قرار کاری گذاشته بود و قول داده بود برای دیدن خواهرش به زاهدان برود
روزنامه اعتماد نوشت: «ما مطمئن هستیم و میدانیم پدرم خودکشی نکرده است. پدرم قرار بود برای تدوین فیلم «پرونده باز است»، به تهران برگردد و برای آینده برنامه داشت.» اینها بخشی از صحبتهای دختر کیومرث پوراحمد است. او مدعی است پدرشان خودکشی نکرده است....
دختر کیومرث پوراحمد در مورد روز حادثه میگوید: «پدرم اکثرا هر چند وقت یک بار از شخصی که در شمال میشناخت ویلا اجاره میکرد و به شمال میرفت، چون میخواست بنویسد و خلوت کند. معمولا هم تنها به آنجا میرفت؛ یعنی اولینبار نبود که تنها به شمال رفته بود. قرار بود به تهران برگردد، چون قرارهای مختلف داشت، اما ناگهان آن اتفاق افتاد؛ روز حادثه صاحب ویلا به آنجا رفت و با آن صحنه روبهرو شد و به پلیس اطلاع داد. همه خانواده هر کدام به نوع خودمان بر این موضوع تاکید داریم که پدرمان شمال نرفت که خودش را بکشد.»
همان موقع که پدرم شمال بود با او صحبت کردم و او به من گفت میخواهد به تهران برود تا بخشی از موزیکها و مونتاژ فیلم «پرونده باز است» را تغییر دهد. قرارهای مختلف داشت. به این موضوع نیز در یک استوری که مصادف با چهلم پدرم میشد، اشاره کردم و از تلفنها و پیامهایی که مربوط به همین قرارهای کاری میشد، مطلبی نوشتم. یعنی پدرم برای آینده برنامه داشت حتی قرار بود به زاهدان برود و خواهرش را ببیند. قبل از حادثه با خواهرش و شوهرخواهرش صحبت کرده بود و قرار بود به زاهدان سفر کند.
خلاصه هزار برنامه داشت و با چندین نفر قرار کاری گذاشته بود. کتابهایش در مرحله چاپ بود و قرار بود نشریه مهری که داخل لندن است کتابهای او را به چاپ برساند، اما ناشر نشریه مهری آدم فرصتطلبی بود و ما نمیدانیم پدرم با این آقا قرارداد داشته یا نداشته؟ وکیلی که در ایران میشناختیم، توانست پیگیر این موضوع باشد. به هر حال پدرم باید در چاپ این کتابها سهیم بوده باشد، اما خب دست کسی به ناشر داخل لندن نمیرسد، چون ایران نیست. حتی ما تلفنی با آن ناشر صحبت کردیم و قرار بود قراردادها را برایمان ارسال کند، اما تا الان هیچی برای ما ارسال نکرده است. غیر از یک کتاب که به چاپ رسید و پدرم آن را در سفری که داشت برای من آورد، گفته بود کتابهای دیگر هم برای چاپ دارد، اما کتابها تمام نشد و مرحله نهایی را رد نکرده بود.
پدرم وسواس شدیدی به تمام کارهایش داشت. در هر صورت میخواهم این را بگویم که پدرم کلی پروژه داشت که میخواست آنها را به اتمام برساند. فیلم آخر او یعنی «پرونده باز است»، هم فیلم پدرم هست و هم نیست، چون تهیهکننده برخی سکانسها را حذف کرد و تغییر داد.»
دختر کیومرث پوراحمد در مورد ادعای عمه خود در فضای مجازی مبنی بر قتل پدرش نیز میگوید: «عمهام هر چه نوشته درست است، اما در مورد رسیدگی به پرونده و جزییات پرونده فعلا اصلا صحبت نخواهیم کرد تا زمان مناسب آن فرا برسد، اما این را بگویم که پدرم میدانست چه بلایی میخواهد سرش بیاید، ولی اینکه خودش را کشته باشد به هیچوجه درست نیست.»